جنگ که شروع شد، عرفات به ایران آمد و من با او ملاقات کردم، او به من گفت: «من شما را دوست دارم، شما امید ما هستید اما همه دنیا پشت صدام هستند، من پیشنهاد میکنم با صدام آتش بس کنید»، گفتم شما مطمئن باش هیچکس در ایران تا زمانی که یک عراقی در خاک ایران است، آتش بس را قبول نمیکند... [از ارتباط عرفات با صدام] آن موقع نه [اطلاع نداشتیم] بعداً چرا، او بعد از شروع جنگ به صدام نزدیک و از ما دور شد
جنگ که شروع شد، عرفات به ایران آمد و من با او ملاقات کردم، او به من گفت:
«من شما را دوست دارم، شما امید ما هستید اما همه دنیا پشت صدام هستند، من
پیشنهاد میکنم با صدام آتش بس کنید»، گفتم شما مطمئن باش هیچکس در ایران
تا زمانی که یک عراقی در خاک ایران است، آتش بس را قبول نمیکند... [از
ارتباط عرفات با صدام] آن موقع نه [اطلاع نداشتیم] بعداً چرا، او بعد از
شروع جنگ به صدام نزدیک و از ما دور شد